۰۴ بهمن، ۱۳۸۵

اعتراف!

زماني دلم مي خواست يه دوربين ديجيتال داشته باشم (به قول عزيزي دوربين جيتيجال) هر وقت حس خيابون گرديم گل مي كرد توي پاساژ علاءالدين و بازار رضا پرسه مي زدم و به مناظر زيباي ديجيتال خيره مي گشتم ! مشكلي نبود جز نداشتن پول! اما قربونش برم بالاخره امام رضا طلبيد و ما هم صاحب دوربين شديم ... آمــــــا ....آما...
حالا كه دارم انگار كه ندارم، مي دونيد چرا ؟ به دلايل زير:
  1. هميشه همراهمه اما هر وقت يه سوژه خوب مي بينيم تا دوربين رو در ميارم خودم مي شم سوژه، انگار اين ملت تا حالا .... استغفرا...
  2. آقا اينو چند گرفتي... مدلش چيه ... چندتا عكس توش جا ميشه ... اي خدااااااااااااااااااا
  3. تا دوربين رو به طرف يه سوژه مي برم انگار دارم تفنگ دو لول ! رو به طرف ملت هدف گيري مي كنم ...
  4. بابا از عكاسي خوشم مياد، ولي .... نگاهها يه جوريه انگار من دارم با دوربين خودنمائي مي كنم ... واي آدم از موي سرش مركزي ترين سلول بدنش يه جوري ميشه و ميگه بي خيال بشم بهتره ...

نظرات: ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]





<< صفحهٔ اصلی

This page is powered by Blogger. Isn't yours?

اشتراک در پست‌ها [Atom]